داش آکل !
چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۲۳ ب.ظ
بابا لنگ دراز عزیز
ندان که دوستت می دارم...
تمام دلخوشی دنیای من بر این است
که ندانی و دوستت بدارم...
وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو می ریزد
چیزی شبیه غرور...
اینروزا زندگی شبیه داستان داش آکل شده واسه من
یه آدم که نمیزاره هیچ چیزی شکستش بده ، اینقد قدرت داره که میتونه همه چیزو از سر راهش برداره ...
اما یه جایی یه نگاهی ، سایه ای همه چیزو به هم میریزه ، کاری میکنه دیگه اون آدم سابق نباشی.
خسته و گوشه گیر بشی و نتونی با اتفاقای اطرافت مقابله کنی
به یه جایی میرسی که تمام امیدهات دارن جلوی چشمات نا امید میشه ...
دیگه نای بلند شدن نداری ...
داش آکل رو بخونین حتما !!
- ۹۶/۰۷/۱۹