دوباره سلام
سلام جانا
عرضم به حضور انورتان که زمستان فصلی خوبی برای رفتن نیست بماند که ایام دیگر هم همینطور هستند ، میگویند مرد است و قولش ! کدام مرد آخه ما همه خیال میکنیم که مرد شده ایم شکمی بالا آورده ایم فکر میکنیم اگر ما باشم دنیا جای دیگریست اما نداستیم که ما آدم برفی هستیم ، وجود ما به نور بند است بخواهیم بمانیم هم وجودمان به نبود خورشید بند است اگر خورشید بالا بیاید کارمان تمام است ، وجود شما گرم است نور است در آغوش شما جایی برای یک آدم برفی نیست .ما که آدم آمدن و رفتن نیستیم همینجا بودیم و هستیم ما شبیه به آبی در جویی هستیم که به هیچ کجا نمی ریزد ، اگر دست خودمان بود دوست داشتیم به پای گلی بدون خار بریزیم که قدوم رنجه فرمایید و گل را بچینید و لای پیچ و تاب موهایتان بگذارید ، حیف که سرنوشت ما چیز دیگری است
بیش از این مزاحم حضورتان نمیشوم غرض از نوشتن این بود که بدانید حالمان خوب است و با دیدن شما جور دیگری خواهد شد
پ.ن : دی ماهه من زنی تنها در آستانه فصلی سرد نیستم اما مردی تنها در آستانه فصلی سرد هم نیستم فعلا دوتا مرد هستیم در اتوبانی سرد که پنچر کردیم و زاپاس نداریم ، خیلی عجیبه که به سنی داری میرسی که به چیزایی که میخواستی نرسیدی ! بیست و چهار روز ...
- ۹۷/۱۰/۰۲