#روایت_کرمانشاه
شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۴۶ ب.ظ
این مطلب هیچ گونه ارزشی ندارد و تنها بازتابی است از آنچه که برای من اتفاق افتاد !
ساعت 20:00
بعد از اینکه از دانشگاه برگشتم به خاطر خستگی زیاد رو مبل دراز کشیده بودم که خوابم برد .
ساعت 21:48
توی خواب بودم که یکهو خونه شروع به لرزش کرد ، بلند شدم دیدم بابام داره تلوزیون نگاه میکنه ، اون گفت من بقیه رو بلند میکنم تو هم برو در رو باز کن ، کلید رو پیدا کردم و رفتم در خونه رو باز کردم اون ها هم پشت سرم اومدن از در که بیرون رفتم برق کل شهر قطع شد
ساعت 21:49
بعد از حدود 45 ثانیه لرزش زلزله تموم شد ، ما و همه ی همسایه ها توی کوچه بودیم.
با توجه به اینکه توی یک ماه گذشته این منطقه چندبار زلزله اومده بود فرض ما بر این بود که بازم منطقه ما زلزله اومده
ساعت 22:00
اعلام اینکه زلزله در خیلی از نقاط کشور احساس شده ، بعد از این بود که نگرانی ها شروع شد و زنگ میزدیم به بقیه خانواده و فامیل ها
ساعت 22:15
مرکز زلزله نگاری کشور اعلام کرد که زلزله ای به بزرگی 7.3 ریشتر در ازگله اتفاق افتاده اما شبکه های تلوزیونی مرکز زلزله رو حلبچه عراق اعلام میکردن
ساعت 22:30
با چندین بار تماس گرفتن میشد برای چند ثانیه با یک نفر حرف زد اونم با قطع و وصل شدن زیاد ! خدارو شکر اکثرا سالم بودن
چندتا از اقوام هم که سرپل ذهاب بودن با وجود تخریب خونه هاشون در سلامت کامل بودن
ساعت 23:00
دوتا برادرم و چندتا از اقوام به خاطر اینکه خونه هاشون آپارتمانی بود اومدن خونه ما از ساعت 23 به بعد ما داشتیم اخبار رو نگاه میکردیم و توی گروه ها و کانالهای محلی پیگیر اخبار بودیم
بیست و دوم آبان یکهزار و سیصد و نود وشش تا امشب
از اون شب فاجعه بار ما و اکثریت مردم ایران همه پیگیر این حادثه و با غم از دست دادن تعدادی از هموطنا و همشهریامون درگیر هستیم، من خودم اونجا نرفتم فعلا با یکسری از دوستان قرار شده بعد از اینکه این تب کمک همگانی خوابید اونجا بریم چون اونموقع افرادی که برای کمک میرن خیلی کمتر میشن و نباید اون منطقه فراموش بشه !
یکسری حاشیه های سیاسی و اجتماعی اینجا بود که اونارو بعدا مینویسم ، خیلی ها هم از این حاشیه ها خبر دارن !
- ۹۶/۰۸/۲۷